روزنامه فرهیتختگان در گزارشی به فعالیت شاخهای مجازی در این روزهای کشور پرداخت و نوشت: معرفی رستوران، مراکز خرید در ترکیه و دبی، سفرهای لاکچری، خرید خانه در کشورهای همسایه، نحوه فعالیت برخی اینفلوئنسرها در صفحات مجازی بود. درطول ناآرامیهای اخیر اما صفحههای غیرفعال، لوگوهای مشکی و استوریهای دعوت به اعتراض و اعتصاب جای عناصر فوق را گرفت و خلاصه وضعیت اکثر صفحات بلاگرهای اینستاگرامی شد. اقداماتی که ظاهرا با انگیزه حمایت از مردم و ساختن فردایی بهتر برای جوانان ایرانی انجام گرفتند، اما سوال این است که چه کسانی از ایران، آینده بهتر و مردم حرف میزنند؟ کسانی که پیش از این از قبل ترویج خروج سرمایه از کشور و تشویق خانواده ها و جوانان ایرانی به مهاجرت ارتزاق میکردند و از راه تبلیغ اخذ اقامت کشور های عربی متخاصم همچون بحرین و امارات پول درمیآوردند؟ افرادی که در فضایی بیحسابوکتاب، روزانه صدها میلیون تومان درآمدزایی میکنند اما حتی حاضر به همراهی با اعتصاباتی که خود برای مردم تجویز میکنند، نیستند. مراقب باشید، تناسب میان هنر و پول، تفاوتهای بین اینفلوئنسرها و شاخهای مجازی را رقم میزند. بعضیها ظاهرشان همچون اینفلوئنسرهاست اما رفتارهایشان روی هزاران شاخ مجازی را سفید کرده است.
امیر جابری؛ مروج خروج سرمایه از کشور
امیر جابری، صاحب صفحه امیرفود که پیش از این از فودبلاگرهای زرد اینستاگرام به شمار میرفت، پیش از ناآرامیها به تبلیغ خروج سرمایه از کشور مشغول بود. از خرید خانه در دبی و اسپانیا گرفته و تشویق خانوادهها به مهاجرت و قطع امید از آینده کشور، در این صفحه پست و استوری منتشر شده است. جالب اینکه وی در ابتدای اعتراضات در ایران موضعی منفعلانه داشت و همچنان به انتشار پستهای تبلیغی رستوران و غذا ادامه میداد، اما با فشار برخی کاربران معترض و فیلتر شدن اینستاگرام فعالیت صفحه خود را به حالت تعلیق درآورد.
محمدرضا رمضانی و لقمه رفتن از سفره مردم
محمدرضا رمضانی، صاحب صفحه لقمه در اینستاگرام که مشخص نبود کارش دقیقا فودبلاگری است یا تشویق مردم به مهاجرت به کشورهای مختلف و شرکت در میهمانیهای سفرای این کشورها در ایران، از ابتدای شروع ناآرامیها در ایران فعالیت صفحه خود را به حالت تعلیق درآورد و در مواردی مردم را دعوت به شورش نیز کرد. همان مردمی که پیشتر آنها را دعوت به انتقال سرمایه خود به ترکیه و خرید ملک در آنجا میکرد.
کسی از مستر تیستر انتظار اعتصاب ندارد
حمید سپیدنام، معروف به مستر تیستر؛ او که تا پیش از این مشغول تبلیغ اقامت در کشورهای عربی مثل بحرین، امارات و عمان بود، فودبلاگری اینستاگرامی است که به ایجاد حواشی پیرامون خود معروف شده است. وی از شروع اعتراضات در ایران ابتدا ژست اعتصاب و توقف کار به خود گرفت، اما چندی بعد بیتوجه به مواضع قبلی خود دوباره فعالیتهای زرد خود در اینستاگرام را از سر گرفت و با انتشار خبر مهاجرت خود بار دیگر حاشیهساز شد. برخی کاربران خطاب به او نوشتهاند؛ مردم از کسی که در شرایط بحرانی اقتصاد و معیشت کشور معدهاش را بیمه میکند، انتظار همدردی ندارند.
تهدید نبات به مرگ توسط اپوزیسیون
شقایق اطمینان معروف به نبات، بلاگر جوانی که بیشتر با انتشار عکسهای خود در اینستاگرام معروف شده، در سالهای اخیر هیچگونه فعالیت و موضعگیری سیاسی در صفحه خود نداشت، اما با شروع ناآرامیهای اخیر بهیکباره در صفحه خود به بازنشر فیکنیوزها مشغول شد، غافل از آنکه این فیکنیوزها خیلی زود دامن وی را گرفته و او و برادرش را از اعضای نایاک معرفی کردند. خبری که باعث شد معترضان او را در تجمع ونکوور مورد ضربوشتم قرار داده و ضمن تهدید وی به مرگ، از تظاهرات بیرون بیندازند.
صدفبیوتی و کمدی اعتصاب
صدف مسائلی معروف به صدفبیوتی که با تبلیغ بیحسابوکتاب انواع لوازم آرایشی بهداشتی و غیربهداشتی در اینستاگرام آغاز به فعالیت کرد، در ابتدای اعتراضات فعالیت صفحه خود را متوقف و مردم را دعوت به تظاهرات خیابانی و اعتصاب کرد، اما تنها بعد از گذشت سه هفته در صفحه خود نوشت: «چون خیلی مهمین براتون توضیح میدم، من باید تبلیغاتم رو شروع کنم. باید این لابهلا تبلیغاتی که قرارداد دارم رو بذارم، یعنی دیگه بیشتر از این نمیتونم تبلیغاتم رو کنسل کنم.» اظهاراتی که با واکنش تند برخی معترضان همراه شد که نوشتند: «برای یک مشت دلار.»
مخالف فیلترینگ اینستاگرام هستیم
در ابتدا لازم است یادآوری کنیم که موضع ما در قبال فیلترینگ شبکههای اجتماعی بهخصوص اینستاگرام همانطور که در یادداشتها و گزارشهای مختلف نوشتیم، روشن است. این شبکهها هرقدر هم خلا ساماندهی پاسخگویی داشته باشند، فیلترینگ اساسا راهحل مقابله با آسیبهای منبعث از سیاستهای اشتباه صاحبان آنها نیست. نگرانی ما هم همانی است که هماکنون در مجاری قانونی کشور در حال پیگیری است. همانی که سران قوه مقننه بهتازگی خبر دادهاند؛ «مجلس به دنبال برداشتن فیلترینگ است و فیلترینگ به این صورت جواب نمیدهد.» البته فیلترینگ اینستاگرام بهعنوان اقدامی فوری و موقتی در حوزه برقراری امنیت و پایان دادن به فضای ناآرامیها در اوج بحران، امری غیرقابل دفاع نیست. نمیتوان عملکرد اضطراری در فضای بحران را ملاک عملکرد کلی و بلندمدتش در شرایط عادی دانست. حرف مدافعان ایجاد محدودیتهای اخیر در اینترنت این است که در چنین شرایطی که فیکنیوزها بدون حسابوکتاب، ۲۴ ساعته سعی در برهم زدن نظم و امنیت کشور دارند، نمیتوان دست روی دست گذاشت و برای مسدود کردن شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای همچون اینستاگرام و واتساپ اقدامی نکرد. به همین خاطر اگر بخواهیم ملاک برخورد با شبکههای اجتماعی را شرایط فعلی کشور بدانیم، بهخطا رفتهایم، اما درمورد باقی ماندن فیلترینگ احمد نادری، عضو هیاترئیسه مجلس شورای اسلامی خبر داده است؛ «قالیباف به نمایندگی از مجلس پیگیر رفع فیلتر اینستاگرام و واتساپ است و بحثهای جدی مطرح شده که باید فیلترینگ برداشته شود. ضمن اینکه ما معتقدیم بخشی از کسبوکارها در اینستاگرام است، اما بحث ما چیز دیگری است مبنیبر اینکه فیلتر به این شکل جواب نمیدهد و باید سیاست جدیدی اتخاذ کرد.» رئیس مجلس نیز بهتازگی با اظهارنظری ضمن تایید رسمی این موضع نمایندگان، خطاب به وزیر ارتباطات گفته است: «انتقال از پلتفرم خارجی به داخلی به شکل دستوری امکانپذیر نیست.» همه اینها در حالی است که سال گذشته سیدابراهیم رئیسی در مستند انتخاباتیاش تصریح کرده بود که بهدنبال مسدودسازی جایی نیست که محل میلیونها کسبوکار مردمی است و علاوهبر اینکه اعضای خانواده خودش نیز از این شبکه اجتماعی (اینستاگرام) استفاده میکنند، خودش در همین فضا دومیلیون دنبالکننده دارد و از همین طریق با مردم مستقیما در ارتباط است.
تفاوتی مهم میان اینفلوئنسر و شاخ مجازی
بنابراین ما نیز همچون مقامات ارشد کشور که مخالف اصل فیلترینگ در بلندمدت و متضرر شدن میلیونها کسبوکار در فضای مجازی هستند، مخالف فیلترینگ پلتفرمی مانند اینستاگرام بودهایم، هستیم و خواهیم بود. به همین خاطر نیز به نقد اجزا و پدیدهها و آسیبهای درون این شبکه اجتماعی میپردازیم، چه اینکه اگر مخالف اصل وجود و در دسترس بودن این پلتفرم بودیم، پرداختن به وقایع درون آن موضوعیتی نداشت. حال در این مدت چه در فضای اینستاگرام رخ داده است؟ پیشتر از آسیبهای رشد پدیده شاخهای مجازی نوشتیم. گفتیم که رسیدن به شهرت در بسترهای نوینی مانند شبکههای اجتماعی آسان، سریع و بیمنطق به دست میآید و همین نیز موجب رشد قارچگونه شاخهای مجازی در جامعه خواهد شد. لازم به ذکر است پدیده شاخ مجازی با سلبریتی متفاوت بوده و سلبریتیها در واقع افرادی مشهور در حوزه سرگرمی، بازیگری و خوانندگی و… هستند که به سبب هنرهایشان کاملا شناختهشده و مورد توجه عموم قرار گرفته باشند. طرفدارانشان هم برای دنبالکردن زندگی شخصی آنها در فضای مجازی همراهیشان میکنند؛ بنابراین یک تفاوت ملموس بین سلبریتی و شاخ مجازی وجود دارد که مرز این دو را مشخص میکند و آن هنر است. همان عنصری که اگر نداشته باشید بهناچار به سوی جلب توجه به هر قیمتی حرکت خواهید کرد و بدون هیچ استعداد و خلاقیتی، برای جذب حداکثر مخاطب در مدتزمان کم، دست به هر کاری خواهید زد. واضح است که فعالیتهایی مانند تولید محتوای غیراخلاقی تفاوتهای فاحشی با فعالیت یک سلبریتی یا اینفلوئنسر در جهت تولید محتواهای سرگرمکننده یا آموزنده دارد. شاخهای مجازی محتوای سازندهای تولید نمیکنند و همه جنجالپراکنیها و دعوازرگری هایشان فقط و فقط با هدف افزایش درآمد است. همانهایی که خیلی از ما صرفا برای کنجکاوی آنها را دنبال میکنیم، اما آگاه نیستیم که با پیگیری این افراد، چه اندازه به بزرگترشدن آنها کمک میکنیم. سوال مهم این است که کاربران و مخاطبان در اینستاگرام چقدر متوجه تفاوت این دو پدیده هستند و آیا میتوانند اینفلوئنسر یا سلبریتی را از پدیده مذموم شاخ مجازی تمیز دهند؟
در پاسخ به سوال فوق دو عنصر تا حد زیادی تعیینکننده هستند، هنر و پول. نسبت میان این دو به کاربران کمک خواهند کرد اینفلوئنسرها را از شاخهای مجازی تمیز دهند. یکی از انتقاداتی که در سراسر جهان به اینستاگرام وارد است، تمایز قائل نشدن این پلتفرم میان محتواهای ارزشمند و بیارزش است. همانگونه که هر پلتفرمی موظف به رعایت قوانین کپیرایت در شبکه خود است، ذاتا ملزم به ارزشگذاری و تفکیک محتواها نیز هست. بهعنوان مثال یوتیوب نمونهای موفق در این موضوع است. از آنجایی که سیاست این پلتفرم پرداخت مستقیم به تولیدکنندگان محتواست، سنجش و ارزشگذاری هر ویدئو در این شبکه از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چراکه تعیینکننده میزان پرداختی پلتفرم به اکانتهای سازنده ویدئو است؛ بنابراین ارزش هر محتوا تعیینکننده میزان اهمیت آن از نگاه هوش مصنوعی پلتفرم یوتیوب است. اگر ویدئویی محتوای با کیفیت، آموزشی، خلاقانه و ارزشمند داشته باشد در این سیستم با همین تگها تشخیص داده شده و برای کاربران بیشتری نمایش داده خواهد شد و بالعکس، اگر ویدئویی حائز ارزشهای فوق نبوده و جز محتوای پوچ، بیارزش و دستچندم چیز دیگری برای ارائه نداشته باشد، توسط این سیستم محتوایی بیارزش تلقی شده و بسیار کمتر برای کاربران نمایش داده میشود. به عبارتی چنین رویکرد مدیریتی و سازندهای توانسته است بهخوبی تناسب میان هنر و پول را برقرار کند، سیاست «هرقدر هنر داشته باشی، همانقدر بیننده و درآمد خواهی داشت» این پلتفرم را بهگونهای ساماندهی کرده که جایی برای رشد قارچگونه و بیحساب و کتاب شاخهای مجازی در آن نباشد. ساماندهیای که جای خالیاش در اینستاگرام بهشدت احساس میشود. در اینستاگرام تناسبی میان هنر و درآمد وجود ندارد و سیاست صاحبان این پلتفرم، پول بیشتر در ازای مخاطب بیشتر است. هرقدر پست شما ویو و لایک بیشتری داشت، بیشتر دیده خواهد شد و برای هوش مصنوعی اینستاگرام مهم نیست که محتوایتان چه میزان دست اول، ارزشمند و سازنده است. این سیاست همهچیز را در دیده شدن خلاصه میکند و غیر مستقیم به تولیدکنندگان محتوا میگوید: «به هر قیمتی دیده شوید و برای هرکه و هرچه خواستید تبلیغ کرده و پول دربیاورید، باقی مسائل برای ما اهمیتی ندارد.»
شاخهای مجازی در لباس اینفلوئنسر
در چنین فضایی باید توجه داشت که تشخیص اینفلوئنسر از شاخ مجازی کار آسانی نخواهد بود. ممکن است افرادی با نام و برند اینفلوئنسر شناخته شده باشند، اما در عین حال هیچ یک از تعهدات، ضوابط و خطوط قرمزی که یک اینفلوئنسر برای فعالیت خود قائل است را رعایت نکرده و محترم نشمارد. روشن است که پول هدف اولیه یک اینفلوئنسر نیست؛ بلکه درآمدزایی از راه تولید محتوا و دیده شدن از مهمترین و اصلیترین اهداف اینفلوئنسرهاست، اما زمانی که پول تبدیل به اولویت اول و آخر این افراد شود همه چیز فدای کسب درآمد بیشتر خواهد شد. برای چنین شخصی اینکه اطلاعات درون محتوایش صحت دارد یا خیر دیگر اهمیتی نخواهد داشت. دیگر مهم نیست به شعور و اعتماد مخاطب احترام گذاشته میشود یا خیر، اهمیتی ندارد آنچه به خورد کاربر میرود محتوای درست، آموزنده و ارزشمند است یا بیارزش. بهعنوان مثال حتما نوع فعالیت برخی از فودبلاگرهای اینستاگرام را دیدهاید؛ «این بهترین پیتزای تهرانه»، «اینجا بهترین فستفود ایرانه»، «این عمو بهترین هاتداگ خاورمیانه رو میزنه»، «این دایی خوشمزهترین بستنی جهان رو درست میکنه» صدها ویدئو از صدها رستوران، کافه و آشپزخانه در پیج خود منتشر کرده و در همه آنها صفاتی نظیر بهترین، خوشمزهترین، خفنترین و گندهترین را به کار میبرد تا پولی که از صاحب رستوران میگیرد حلال شود. خب کجای این کار شبیه فودبلاگری است؟ کافی است نگاهی به فودبلاگرهای شاخص در جهان بیندازید، کار آنها درواقع تست کردن غذاهای رستورانهای مختلف، نقد، ارائه اطلاعات صحیح به مخاطبان و راهنمایی آنان برای انتخاب رستوران یا غذای بهتر است. نه اینکه رستوران به رستوران را بگردند، از همه پول بگیرند و در آخر تعریفهای غیرواقعی، ساختگی و تصنعی به مخاطبان ارائه دهند. ماجرا کاملا روشن است، هنگامی که پول به اولویت اول و آخر یک اینفلوئنسر بدل شد، تعهد وی به بازگو کردن واقعیت، رعایت حقوق مخاطبان، اهمیت به مال و سلامت آنها و تمامی ضوابطی که میبایست رعایت شود، به حاشیه رانده خواهد شد. اینجاست که چنین شخصی دیگر اینفلوئنسر نخواهد بود بلکه صرفا به یک شاخ مجازی در لباس یک اینفلوئنسر تبدیل خواهد شد.
خلاصه آنچه را که برای تشخیص اینفلوئنسرها از شاخهای مجازی در اینستاگرام لازم بود، گفتیم، اما مثل همیشه برای روشنتر شدن ابعاد موضوع بد نیست قدری وارد مصادیق شده و مواردی را بازگو کنیم. عدهای از بلاگرهای غذا و دیگر اینفلوئنسرها با شروع موج ناآرامیهای اخیر در کشور فعالیت صفحات مجازیشان را تعطیل کرده، عکس پروفایلهایشان را به لوگوهای مشکی تغییر داده و کاربران را به اعتراض دعوت کردند. بسیار خب، همه اینها کنشهای اعتراضی مسالمتآمیزی است، اما مهم است که این دست کنشها از یک اینفلوئنسر ساطع میشود یا از یک شاخ مجازی! نمیتوان هم مردم را برای آیندهای بهتر دعوت به اعتصاب کرد، هم با تبلیغ خرید ملک در کشورهای همسایه، زمینه خروج سرمایه از همین کشور را فراهم آورد. نمیتوانید خود را حامی مردم ایران معرفی کنید و در عین حال به کشورهایی که مستقیما با ایران دشمنی کرده پذیرای پایگاههای نظامی آمریکا در خاک خود شدهاند، سفر کرده و برایشان تبلیغ کنید. نمیتوان از یکسو برای تشویق جوانان به اعتراض برای حصول آیندهای بهتر فراخوان اعتراض صادر کرد و از سوی دیگر مبلغ بنگاههای مهاجرتی و ترویجکننده ناامیدی و تیرهروزی در ایران شد. از همه بدتر یک اینفلوئنسر چگونه و با چه منطقی میتواند در یک شبکه ذاتا اجتماعی که ماهیت آن ایجاب میکند خطوط قرمزی بدیهی مانند عدم ترویج خشونت رعایت شود، اعضای جامعه را به ارتکاب اعمال خشونتآمیزی همچون درگیری با پلیس و استفاده از کوکتل مولوتف تشویق کند؟ کسی که از قبل توجه همین مردم، به درآمدهای چندصدمیلیونی در روز رسیده و کوچکترین مالیاتی نپرداخته و صدایش از جای گرم بلند میشود، چگونه برای مردمی که محتاج یومیه خود هستند، نسخه اعتصاب میپیچد؟ اگر پیجهایتان را تعطیل کرده و مردم را به اعتصاب و تقبل هزینه فراخواندهاید، با چه منطقی فعالیتهای تبلیغی خود را از سر میگیرید؟ یک پیشنهاد، کسی از شما انتظار ندارد به داخل کشور آمده و با اعتراضات همراهی کنید، اما چنانچه واقعا دغدغه ایران، مردم و اعتراض را دارید، حداقل از آن پولهای هنگفت بیحساب و کتابی که از قبل توجه مردم جمعآوری کردهاید، هزینه و ضررهای اعتصابکنندهها را بپردازید تا باورمان شود پول، اولویت اول و آخر شما نیست.