ساعت ۲۳:۴۱یکشنبه سیزدهم شهریور، گزارش مرگ پسری جوان در یکی از بیمارستانهای تهران به بازپرس جنایی پایتخت اعلام شد.
پسر ۳۵ساله بر اثر اصابت گلوله به پهلوی سمت راستش جان باخته بود و کسانی که او را به بیمارستان منتقل کرده بودند پدر و برادرش بودند.
پدر وی در تحقیقات به مأموران گفت: در خانه در حال خوردن شام بودیم که پسرم کاوه با موبایلش به من زنگ زد. او به سختی حرف میزد و معلوم بود که حالش خوب نیست. کاوه مدعی شد که در جریان تیراندازی مأموران پلیس گلوله خورده و زخمی شده است. از پسرم خواستم آدرسی جایی ر ا که در آنجا تیر خورده به ما بگوید اما جوابی نداد و بعد تلفن قطع شد. از آن پس هرچه با موبایلش تماس گرفتیم خاموش بود. وحشت کرده بودیم و نگران و با دوستانش تماس گرفتیم تا ببینیم کسی از او خبر دارد یا نه اما به نتیجهای نرسیدیم. تا اینکه لحظاتی بعد، زنگ خانه مان به صدا در آمد. پسر دیگرم آیفون را برداشت اما صدایی نشنید و بعد هردو سراسیمه به بیرون از خانه رفتیم و درست مقابل در ورودی ساختمان با پیکر خونین کاوه مواجه شدیم. خون زیادی از او رفته بود و توان صحبت کردن نداشت. فورا او را سوار ماشین کرده و به بیمارستان انتقال دادیم اما بهرغم تلاش پزشکان و انجام جراحی، پسرم بهدلیل خونریزی جانش را از دست داد.
معمای شلیک
با اظهارات پدر کاوه مأموران با 2فرضیه مواجه شدند؛ نخست اینکه خانواده پسرجوان دروغ میگویند و احتمالا ماجرا یک قتل خانوادگی است و دوم اینکه پسرجوان مجرمی است که هنگام فرار از دست پلیس، هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده است.
در ادامه تحقیقات مأموران به بازرسی جیبهای کاوه پرداختند و مقداری طلا و پول پیدا کردند. پیدا شدن این اموال فرضیه دوم را پررنگتر میکرد و مأموران برای کشف حقیقت دامنه تحقیقاتشان را گستردهتر کردند.
فرار خونین
طولی نکشید که معلوم شد چند ساعت قبلتر مأموران کلانتری سیدخندان در جریان عملیات دستگیری 4سارق منزل، اقدام به تیراندازی کردهاند اما موفق به دستگیری سارقان نشدهاند. در این شرایط تیم جنایی راهی کلانتری سیدخندان شدند و افسر پلیسی که در عملیات دستگیری دزدان حضور داشت، گفت: حدود ساعت حدود 8و نیم شب بود و من به همراه سرباز وظیفه سوار بر موتورسیکلت در حال گشتزنی بودیم که از طریق بیسیم به ما اعلام کردند 4سارق وارد ساختمانی در حوالی سیدخندان شده و قصد سرقت دارند. پس از اعلام گزارش سرقت به سرعت به سمت محل مورد نظر که یک مجتمع مسکونی بود، رفتیم. وقتی وارد ساختمان شدیم از سرباز خواستم مقابل راهپلهها منتظر بماند و خودم به سمت آسانسور رفتم. آسانسور در حال حرکت به سمت پایین بود. وقتی آسانسور توقف کرد ناگهان 3مرد جوان از داخل آن بیرون آمدند. آنها با دیدن من دستپاچه شدند و درحالیکه تلاش میکردند خونسردیشان را حفظ کنند وانمود کردند که از ساکنان ساختمان هستند.
افسر پلیس ادامه داد: همان لحظه پسر دیگری از راهپلهها پایین آمد و قصد خروج از ساختمان را داشت اما سرباز وظیفه اجازه خروج به او را نداد. سرباز جوان به من گفت که یکی از همسایهها مشخصات 4سارق را به 110اعلام کرده و مشخصات پسران جوان دقیقا با مشخصات سارقان مطابقت دارد. پس از آن به سمت 3نفری که سعی داشتند خودشان را از ساکنان ساختمان جا بزنند رفتم و مدارک شناسایی خواستم اما آنها از نشان دادن مدارک طفره رفتند. در این شرایط بود که به سمت آسانسور رفتم و وقتی در را باز کردم با یک گاوصندوق مواجه شدم که روی آن پتویی انداخته شده بود. مطمئن شدم که آنها همان سارقانی هستند که مرد همسایه مشخصاتشان را به پلیس 110اعلام کرده بود. اما هر چهار جوان که دستشان رو شده بود به سرباز وظیفه یورش بردند، او را هل دادند و فرار کردند. هرچند به آنها دستور ایست دادم اما فایدهای نداشت و دزدان بدون توجه به اخطار پلیس سوار بر خودروی پرایدی که مقابل ساختمان پارک بود شدند و گریختند.
مامور پلیس گفت: ماجرا را به مرکز گزارش کردیم و سوار بر موتور کلانتری به تعقیب خودروی سارقان پرداختیم. راننده با حرکات خطرناک و سرعت زیاد قصد داشت از دست ما فرار کند و باز هم به آنها دستور ایست دادم و پس از چند هشدار، چند تیر هوایی شلیک کردم اما آنها توقف نکردند. به همین دلیل لاستیک خودرو سارقان را هدف قرار دادم و شلیک کردم اما در نهایت سارقان فرار کردند و ظاهرا گلولهای که به سمت آنها شلیک کرده بودم، کمانه کرده و به پهلوی یکی از آنها خورده و جانش را گرفته است.
اظهارات همسایه
با اظهارات افسر پلیس، معمای مرگ پسر جوان در بیمارستان حل و معلوم شد که وی یکی از دزدان بوده است. با این حال مأموران در ادامه به سراغ همسایهای رفتند که گزارش سرقت را به پلیس اطلاع داده بود. او یکی از ساکنان مجتمع مسکونی بود که به مأموران گفت: پشت پنجره ایستاده بودم که چشمم به 4جوان افتاد. آنها از یک خودروی پراید پیاده شده و رفتارهای مشکوکی داشتند. 2نفرشان زاغزنی میکرد و 2نفر دیگر کولهپشتی روی دوشهایشان بود. آنطور که از صحبتهایشان متوجه شدم قصد داشتند با ابزاری که داخل کیفشان بود در آپارتمانی را تخریب و دست به سرقت بزنند. در آن لحظه از آنها که صورتهایشان را هم پوشانده بودند عکس گرفتم و فورا به پلیس زنگ زدم. از سوی دیگر هر چهار پسر جوان وارد ساختمان شدند و با توجه به اینکه سر و صدایی شنیدم احتمال دادم که در حال تخریب در ورودی یکی از واحدها هستند.
وی ادامه داد: وقتی اپراتور پلیس پاسخ داد، موضوع را اطلاع دادم و حتی مشخصات سارقان را مو به مو توضیح دادم. اپراتور پلیس تشکر کرد و پس از گرفتن آدرس ساختمان، اعلام کرد که به سرعت موضوع را گزارش خواهد داد. خوشبختانه طولی نکشید که مأموران رسیدند و اگرچه دزدان موفق شده بودند با تخریب در وارد یکی از واحدها شده و گاوصندوق را سرقت کنند اما پلیس سر بزنگاه مچشان را گرفته و آنها نتوانسته بودند گاوصندوق را از خانه خارج کنند و فقط سارقی که کشته شده چند قطعه طلا از روی میز برداشته و داخل جیبش قرار داده بود که با شلیک گلوله پلیس از پا در آمده بود.
براساس این گزارش، جسد سارق کشته شده به پزشکی قانونی انتقال یافت و در ادامه تحقیقات مشخص شد که قانون بکارگیری سلاح در این حادثه رعایت شده است. با این و جود به دستور بازپرس، کارشناسان اسلحه قرار است بهزودی بررسیهای تخصصیتر در این پرونده انجام بدهند و نظرشان را اعلام کنند. از سوی دیگر تحقیقات برای بازداشت 3سارق فراری دیگر ادامه دارد تا اسرار این باند سرقت رازگشایی شود.
منبع: عرشه آنلاین