در همین حالاتى که دشمنان دور بدن حسینبن على علیهالسلام حلقه زدند و هر کدامى یک ضربهاى وارد مىکنند و این جسمِ پاک بىدفاع روى زمین افتاده، هر چه اینجا وحشیگرى است، اینجا خباثت است، اینجا روح حیوانى و انتقامگیرى است، در خیام حرم ابىعبداللَه روح توجه به خدا، روح انسانى رقیق و عاطفهى شدیدى است که موج مىزند و همهى زنها و کودکان – که جز زن و کودک هم در آن خیام حرم کسى نبود، مرد فقط علىبنالحسین علیهالصلاةوالسلام بود، که ایشان هم بیمار بودند – همهى اینها نسبت به حسینبنعلى و سرنوشت او آن حالت نگرانى را دارند. از خیام حرم بیرون آمدند، و مىروند به آن طرفى که فکر مىکنند حسینبنعلى علیهالسلام در جا روى زمین افتاده.
نقل مىکنند که وقتى که این زنها از خیمههابیرون آمدند – زنهاى عرب دیدید شما چطور ندبه مىکنند یا شنیدید، هنوز هم معمول است بین زنهاى عرب برکشتههاى خودشان بر عزیزان از دست داده به شکل دردناکى گریه مىکنند، به صورتشان مىزنند، مو از سرشان مىکَنند، یک چنین حالت فوقالعادهاى دارند – خب اینها عزیزى را از دست دادند مثل حسینبنعلى، زینب پیشاپیش این جمعیت زنها دارند مىآیند به طرف قتلگاه. وقتى که زینب رسید آنجا جسد عزیزش را روى زمین گرم کربلا افتاده دید به جاى هرگونه عکسالعملى، به جاى هر گونه شکایتى رفت به طرف جسد عزیزش ابىعبداللَه خطاب به جدش پیغمبر صدایش بلند شد «یا رسولاللَه صلا علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء» یعنى اى جد عزیزم، اى پیغمبر بزرگوار یک نگاهى به صحراى گرم کربلا بکن، این حسین توست که در میان خاک و خون مىغلتد و افتاده. بعد هم نقل مىکنند زینب دستها را زیر جسد حسینبنعلى کرد؛ صدایش بلند شد پروردگارا این قربانى را از ال محمد قبول بفرما.
منبع: عرشه آنلاین