گروه ایرنا زندگی – والدینی که کودک شان را در کلاس های مختلف ثبت نام می کنند صبر زیادی ندارند. بیشتر از هر چیز می خواهند گوشهای از موفقیت های فرزندشان را در بوق کنند و همه جا وارد یا ناوارد از بچه بخواهند آن را به دیگران هم نشان بدهد. در کلاس های بازیگری کودک اوضاع از این هم پیچیدهتر است. خانم یا آقایی که تنها دو ترم از آموزش بچهشان میگذرد، می خواهند این را بدانند که چرا تا به حال نقشی در فیلم ها و سریال ها به کودک شان پیشنهاد نشده است. «رکسانا خلوتی» آموزش دیده هنرهای نمایشی و موسس تنها آکادمی معتبر بازیگری کودک و نوجوان با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتگوی پیش رو تاکید میکند که هدف از یادگیری هنرهای نمایشی بسیار پر معنا تر از این حرف هاست و این راه دستاوردهایی دارد که گاهی گرفتن یک نقش در یک فیلم هم به گرد پای آن نمیرسد.
خانم خلوتی برگردیم به ابتدای قصه شما، چطور شد که سر از کلاسهای بازیگری در آوردید؟
زمانی که شروع به گذراندن دوره های بازیگری کردم دخترم 4 ساله بود. وقتی در خانه اتودهای مختلف بازیگری را تمرین می کردم، می دیدم که با هیجان من را همراهی میکند. در آن زمان به دانشگاه هم نرفته بودم. در واقع علاقه دخترم را بیشتر از خودم دیدم و همین باعث شد راهم را در این وادی پیدا کنم. در آموزشگاهی که خودم آموزش میدیدم کلاس بازیگری کودک برگزار می شد، اما این کار را با ضعف های باور نکردنی پیش میبردند. در واقع بچه ها هیچ آموزشی نمیدیدند. در کلاس فقط بازی میکردند و گاهی که فراخوان انتخاب بازیگر می آمد هر بچهای که زیباتر بود و خانوادهاش حاضر میشدند که برای بازی در فیلم مبلغی را بپردازند آن کودک در فیلمی نقش ایفا میکرد. بقیه بچه ها به شدت سرخورده می شدند و این روند تاثیر بسیار بدی روی آن ها می گذاشت.
تلاش نکردید که بتوانید با اساتید به نام بازیگری ارتباط بگیرید تا آموزشگاه معتبرتری را به شما معرفی کنند؟
همین کم و کاستی ها باعث شد من تلاش بیشتری برای پیدا کردن یک کلاس استاندارد انجام بدهم. همه چیز در آن زمان جنبه تشریفاتی کار را داشت. برای بازیگر شدن یک کودک که استعداد این کار را داشت باید دم تعدادی زیادی از معرف ها و عوامل پشت صحنه را می دیدی و این ها حقیقت داشت. برای فیلم های گیشه و تجاری نیاز به این بود که مثلا دختر بچه ای صرفا موهای بلند و چهره ای زیبا داشته باشد. واقعا همین برای شان کافی بود. دیگر با این کاری نداشتند که دختر بچه دیگری که در همان زمان معرفی شده است استعداد بیشتری دارد اما مثلا چون موی بلندی نداشت به سادگی رد می شد و همین در روحیه اش تاثیر میگذاشت.
چه طور شد که این یقین در شما بوجود آمد که می توانید این شرایط را تغییر دهید.به هر حال به نظر می رسد که این رویه سال ها وجود داشته و متحول کردن آن کاری آسان نبوده است.
به این باور رسیدم که ابتدا باید تحصیلاتم را سر و سامان بدهم. در رشته هنرهای نمایشی اقدام به درس خواندن و مدرک گرفتن کردن. برخلاف بسیاری از آدم ها که می گویند مدرک تحصیلی به کار نمیآید باید اینجا پافشاری کنم که اگر هدف روشنی داشته باشید مدرک تحصیلی و آموزش دیدن در آن رشته می تواند محرکی قوی برای رسیدن به خواسته های تان شود. بلافاصله بعد از اخذ مدرک به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه کردم و در طی چند جلسه متولیان این حوزه را مجاب کردم به من مجوز فعالیت بدهند. یکی از چیزهایی که من را آزار می داد این بود که وقتی به کلاس های بازیگری مراجعه می کردیم بعد از مدتی متوجه می شدیم که این مراکز اصلا مجوزی برای فعالیت ندارند. مکان آن ها مدام جا به جا میشد و در برخی از آن ها به وضوح امنیت حداقلی هم وجود نداشت. برخی از آدم ها در این صنعت مانند دلال ها فعالیت میکنند. یعنی در مراکز و دفاتر به اصطلاح سینمایی که مجوز ندارند اقدام به گرفتن پول از نابازیگران و معرفی آن ها به عوامل فیلم میکنند. واضح است که طرف می رود یک تستی با هماهنگی همین افراد می دهد و بعد دو هفته خبر می گیرد که رد شده است. برای بچه های علاقهمند به بازیگری هم این اتفاق میافتاد و این برای آن کودک و والدینش ضربه بسیار بدی بود. رسما نوعی کلاهبرداری سازمان دهی شده اتفاق میافتاد. به همین دلیل می خواستم موسس نخستین مرکز آموزش بازیگری کودک با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شوم. میخواستم همه چیز اصولی و با عدالت پیش برود. میخواستم کاری کنم که عوامل فیلم برای دیدن استعدادهای این کودکان به مرکز ما بیایند نه این که ما آن ها والدینشان را راهی این دفتر فیلمسازی و آن کارگاه بازیگری کنیم.
چند سال طول کشید تا به هدف تان برسید؟تغییر دادن این شرایط را از کجا شروع کردید؟
آموزش و آموزش و آموزش. من پیش از هر چیز سراغ ایجاد فضایی رفتم که در آن بازیگری کودک و نوجوان به صورت استاندارد آموزش داده شود. هنوز هم این باور را دارم که اساتید حرفه ای و مجرب آموزشگاه و سرو سامان دادن به این رویه باعث شد بازیگران کودک با استعدادی در کنار ما پرورش پیدا کنند. وقتی می بینم که هنوز چهره این بچه ها روی پرده سینماست و با این که دیگر به نوجوانی رسیدهاند هنوز هم پیشنهاد فیلم دارند حس می کنم که راه درستی را آمدهام. 10 سال از روزهای اولی که با مسئولان وزارت ارشاد جلسه میگذاشتم می گذرد و حالا ثمره یک دهه تلاش برای اصولی کردن آموزش ها به سادگی قابل رد یابی است.
بازیگری و به طور کلی هنر های نمایشی، فیلمنامه نویسی و کارگردانی از دوره هایی هستند که برای بسیاری از کودکان و نوجوانان ناشناخته هستند. در حالی که می دانیم در غرب و در برخی از مدارس این هنرها به واسطه تاثیرات زیادی که در ایجاد شناخت از خود دارند آموزش داده میشوند. وقتی کودکی با هنرهای نمایشی آشنا میشود چه تغییراتی در او بوجود میآید؟
گام اول آموزش در این رشته ها ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس در کودکان است. وقتی کودکی را به ما معرفی میکنند که گوشهگیر است و به زحمت چند کلمه می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند من به والدین او می گویم که تصمیم درستی گرفتهاند. در واقع هیچ گاه هدف صرف از آموزش هنرهای نمایشی و بازیگری به کودکان راه یافتن به سینما نبوده است. بله این غایت کار ماست و اگر اتفاق بیفتد بیشتر به خودمان میبالیم اما بارها شاهد این بودهایم که در همین کلاس ها با توجه به متدهای روانشناختی که وجود دارد کودکان اعتماد به نفس سرکوب شده شان را باز یافتهاند، توانسته اند بیشتر با دیگران ارتباط بگیرند، تخیل آن ها فعال شده و راه خود را در آینده پیدا کردهاند. این ها برای ما ارزش بیشتری دارند. چون در بازیگر شدن عامل شانس هم دخیل است اما این که کودکی به اعتماد به نفس و خودباوری برسد به هیچ عنوان با شانس اتفاق نمیافتد.
با والدینی که اصرار دارند کودک شان را بر پرده نقره ای سینما ببینند چه میکنید؟ میدانیم که به طور طبیعی این امکان برای همه هنرجو ها و در یک زمان اتفاق نمیافتد.
این یکی از سخت ترین بخش های کار در مقوله آموزش کودکان است. ما با والدینی طرف حساب هستیم که آرزوهای زمان کودکی شان را کف دست گرفته و به آموزشگاه ما آمدهاند تا تبلور آن را در کودکان شان ببیند. یک نفر میگوید من بچه بودم و پدری متعصب داشتم و نشد که بازیگر شوم، دیگری میگوید من از کودکی عاشق سینما بودم اما وضع مالی خوبی نداشتیم. یک نفر دیگر میگوید در آن زمان آموزشگاه بازیگری وجود نداشت، راستش را بخواهید من ابتدا برای این والدین باید کلاس آموزشی بگذارم. باید به آن ها این موضوع را یادآوری کنیم که کودکان شما نباید اجباری در راه نرفته شما داشته باشند. آرزوی شما برای خودتان بوده است، دور این کودک را خلوت کنید تا استعدادهایش را خودش شناسایی کند. در بسیاری از موارد کودکی را در کلاس بازیگری ثبتنام کردهاند و بعد از مدتی ما متوجه شدهایم که این کودکم استعداد خلق داستان و نویسندگی دارد و او را به سمت این کلاس ها سوق دادهایم و عملکرد موفقتری هم دیدهایم. البته تمام هنرجوهای ما در فیلمهای تولیدی آموزشگاه بازی میکنند و پس از آن مدرک معتبر میگیرند اما کار به همین جا ختم نمیشود و این آموزش ها در مراحل مختلف زندگی همراه آن ها باقی میماند. میخواهم به والدین این را بگویم که هیچ گاه از فرزندان شان انتظار زودبازده بودن نداشته باشند. در امر آموزش این موضوع اختلال بدی ایجاد میکند. بسیاری از آموزش ها مدت ها در ما نهادینه میشوند و در زمانی که انتظارش را نداریم حتا از یک بحران روحی ما را نجات میدهند. به کودکان فرصت بدهیم تا استعدادهایشان را بشناسند و همان طور که خودشان دوست دارند آن ها را بکار بگیرند. این فرهنگ چشم و هم چشمی با این کلاس و آن کلاس بردن بچهها و داشتن انتظارهای نامعقول از آن ها را باید کنار بگذاریم تا هنر واقعی در سایه آموزش و صبر به بار بنشیند و یک جامعه از آن بهرهمند شود.
منبع: ایرنا